Wednesday, January 10, 2007

وجودم مسخ شد است

وکلامم در انزوا

همین مطلع اخر را ترانه میکند

و خدا های کنان

به تنم میکوبد

تن بیجان خودت را بردار

که همی قسمت تو اینجا نیست